درباره وبلاگ ![]() عشق یعنی اشک توبه در قنوت خواندنش با نام غفار الذنوب عشق یعنی چشمها هم در رکوع شرمگین از نام ستار العیوب عشق یعنی سر سجود و دل سجود ذکر یا رب یا رب از عمق وجود . . . ----------------------------------- یارب ز تو دل به هرکه بستم توبه بی یاد تو هرکجا نشستم توبه صدبار شکستم و ببستم توبه زین توبه که صدبار شکستم توبه ----------------------------------- به شهرعاشقانه ی ماخوش اومدین ماسعی می کنیم بهترین مطالب رو ازخدا.ازآرامش.ازعاشقی براتون بزاریم ممنون ازخوبیتون موضوعات آخرین مطالب پيوندها ازتبادل لینک باشهرعاشقی سپاسگذاریم نويسندگان |
شهرعاشقی
هرچی دل تنگت بخواد
یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:26 قبل از ظهر :: نويسنده : عاشق
نمی توانید کارفرمای خود را تحمل کنید؟ به این دلیل اشتیاقتان را به کار از دست داده اید؟ اگر چنین است شما جزء یکی از میلیون ها کارمندی هستید که برای مدیرهای سخت گیر، قدر نشناس و بی ادب کار می کنند. حتی اگر شغل و همکارانتان را نیز دوست داشته باشید، اگر نتوانید با رئیس خود کنار بیایید، آنوقت به طور حتم در رابطه با کار خود دچار مشکل می شوید. اگر تحت نظر یک کارفرمای نالایق، خودخواه و بی فکر کار کنیم، آنگاه بطور حتم در محل کار خود دچار تعارض هایی خواهیم شد. در این قسمت شرایطی را که ممکن است یک رئیس بدخو برایتان به وجود آورد و اثرات آن را مورد مطالعه قرار داده ایم.... تصمیم با شما است که تحمل کنید یا به همه چیز پایان بخشید. ذهنیت کارفرما آیا همیشه آرزو نمی کنید که ای کاش یکبار دیگر می توانستم با رئیس خود همانطور که در روز مصاحبه شغلی گفتگو کردم، صحبت کنم؟ به هر حال شما دو نفر میخواهید با یکدیگر کار کنید و همکاری جزئی از رابطه شما را تشکیل خواهد داد. اگر رئیستان شما را به یاد یکی از شخصیت های کمدی بدخو می اندازد در آنصورت شما حتما با مشکل مواجه خواهید شد (به ویژه اگر مدل موهایش هم مثل همان شخصیت باشد!)
نشانه های مدیر بد به کارمندان اعتماد نمی کند برای آنها احترام قائل نیست از آنها پشتیبانی نمی کند در موارد حساس از آنها کمک نمی گیرد برخوردی خشن و گستاخ از خود بروز می دهد به آنها تشر زده و تهدیدشان می کند به تعادل شغلی/ خانوادگی اعتقاد ندارد کارهای زیادی را واگذار می کند و برای هر یک مهلت کمی قائل می شود ببینید کارفرمای شما به کدامیک از دسته بندی های زیر تعلق دارد و روش برخورد با او را یاد بگیرید.
رؤسای نالایق چنین مدیرانی اصلا نمی دانند که مشغول انجام دادن چه کاری هستند. شاید در نگاه اول تصور کنید که جزء مدیران رویایی هستند، اما بعدها بی مبالاتی این افراد در انجام امور دفتری شما را از تصور گذشته تان پشیمان می سازد. سرپرست شما باید توانایی انجام تمام امور دفتری را در زمان لازم داشته باشد. اما چنین مدیرانی که ما در این قسمت از آنها صحبت کردیم حتی نمی توانند کارتریج پرینتر را تعویض نمایند. اکثر آنها برای مدت زمان زیادی در یک کارخانه کار کرده اند و بعد به این دلیل که شرکت نتوانسته فرد شایسته تری را برای مقام مدیریت پیدا کند او را به این پست منصوب کرده است.
اختیار دهنده کار چنین مدیرانی در کاغذ بازی حرف ندارد، اما زمانی که نوبت به مهارت های اجتماعی می رسد پر از اشکال می شوند. شاید در گرفتن نمایندگی های شرکت های مختلف و پر کردن میز شما از پرونده، مهارت خاصی داشته باشد اما ساعت 4:59 دقیقه بعد از ظهر اولین کسی است که دفتر را ترک می کند. او به راحتی به کارمندانش فضا می دهد تا خودشان را نشان دهند و کارها را مطابق خواستشان انجام دهند و زمانی هم که کار مورد قبول واقع نشد، فقط شما را سرزنش می کند و این خودتان هستید که باید آنرا از نو انجام دهید. به همین سادگی. او به شما افتخار می دهد و از کار کردن با او لذت می برید اما شایستگی شما هر چقدر که باشد او یک قدم عقب تر از شما است و همیشه قصد تعریف و تمجید از خودش را دارد.
دیکتاتور دیکتاتور درست عکس اختیار دهنده عمل می کند. چنین مدیری چشم خود را بر روی تمام توانایی ها و تجربیات شما می بندد حتی اگر شما گزارش خوبی از بالا رفتن هزینه ها برای او فراهم کرده باشید او آنرا نادیده می گیرد و بر این باور است که "اگر می خواهی کاری خوب پیش رود خودت آنرا انجام بده." کارمندان به فضایی نیاز دارند که در آن تا حدودی بتوانند آزادانه تصمیم بگیرند. اما در شرکتی که چنین مدیری داشته باشد این عمل انجام نخواهد شد. او تمام کارهای شما را دانه به دانه موشکافی کرده و همه آنها را جزء به جزء وارسی می کند. با این کار فقط وقت خودش و شما را تلف می کند.
دو قطب مخالف جذب نمی شوند در حقیقت پیدا کردن رئیس/کارمندی که بتوانند با یکدیگر جفت شوند کار ساده ای نیست مگر اینکه هر یک از آنها توانایی وفق دادن خود را با شرایط موجود داشته و کاستی ها و نقاط قوت یکدیگر را با کمال میل بپذیرند.
نتیجه داشتن کارفرمای بد وظیفه شناسی کارمند یکی از نکات اساسی در هر محیط شغلی به حساب می آید اما مدیران نالایق باعث می شوند تا این حس از میان برود. کارمندان دوست دارند که مدیریت و هدایت شوند نه اینکه کسی آنها را دائما نصیحت کند و پند واندزر یادشان بدهد. این مطلب به درک و شعور باطنی هر فرد باز می گردد و از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشد. بازده کاری خدمه به دلیل داشتن مدیران نالایق و بدخو به طرز شدیدی پایین می آید. این امر سبب جدا شدن کارمندان از کارخانه شده و شرکت به تدریج کلیه مغزهای متفکر خود را از دست خواهد داد. با این روش بهره وری، کیفیت کار و روحیه کارکنان نیز پایین می آید.
چه کاری باید انجام داد گزارش های مکرر بر روی روند پیشرفت پروژه. در زمان های مشخص (هفته ای، دوهفته یکبار و یا ماهیانه) گزارش پیشرفت کار را به کارفرمای خود ابلاغ کنید. تاثیر آن چیست؟ این کار سبب بهبود ارتباط کارمند و کارفرما شده که در نتیجه کار کردن با هم را برایتان خوشایند تر می سازد. توجه خود را به مشکلات بدهید نه به رئیس. مطمئنا منبع مشکل کارفرمایتان نیست. شاید این شما هستید که نمی توانید با او به درستی برخورد نمایید. اصلا خجالت نکشید که او را به کناری بکشید و به طور خصوصی با او پیرامون مشکلات صحبت کنید. در مورد مسائل پیچیده با او به گفتگو بنشینید و از این کار هیچ ترسی به دل راه ندهید. همگام با او کار کنید نه ضد او. کار کردن پیشاپیش یکدیگر و در راستای هم، جو موجود بین شما را بهبود می بخشد. فعال باشید و اجازه دهید که گهگاهی او هم در موفقیت های شما شریک شود تا او نیز شما را در موفقیت هایش شریک کند. به مقامات بالاتر مراجعه کنید. اگر میبینید که از صحبت کردن با او هیچ نتیجه ای عایدتان نمی شود سعی کنید با مدیران سطح بالا تر صحبت کنید. مفید واقع شدن خیلی بهتر از این است که رییس خود را از دخل و خرج کارخانه راضی نگه دارید.
قرارهای ملاقات خارج از دفتر کار بگذارید آیا تلاش می کنید که با رئیس خود برای 2 دقیقه هم که شده صحبت کنید، اما او وقت کافی برای این کار را ندارد؟ او را بعد از اتمام ساعت کاری در خارج از محیط کار به یک نوشیدنی دعوت کنید و بر روی مسائلی که در سر می پرورانید با او صحبت کنید. این کار به رئیستان می فهماند که شما از جان و دل کار خود را دوست می دارید و به علاوه می توانید رابطه بهتری را نیز با او برقرار کنید. شعبه خود را عوض کنید یا استعفا دهید. اگر تمام کارهایی که به شما پیشنهاد کردیم با شکست مواجه شد بهتر است اگر در یک کارخانه بزرگ کار می کنید در خواست تغییر شعبه دهید و یا اگر انجام چنین کاری مقدور نبود به راحتی می توانید استعفای خود را بر روی میزش قرار دهید. فقط خودتان می توانید ارزش درونیتان را بدانید و اگر تصور می کنید که شغل فعلی به اندازه کافی با نیازهای درونیتان همخوانی ندارد، پس بهتر است به خودتان یک تکان اساسی بدهید.
نکته شغلی به خاطر داشته باشید نگه داشتن شغل کار ساده ای نیست و نیازمند تلاش و کوشش فراوانی است (درست مثل تمام کارها). بنابراین اگر تنها مشکل شما در محیط کار رئیستان می باشد، سعی کنید از خوبی های او نهایت استفاده را ببرید و بدی هایش را نیز سر مشق خود قرار دهید. شما را می بینیم که درحال بالارفتن از نردبان شغلی هستید! روانشناسی - روش های موفقیت - با رئیس اداره بد خو چگونه رفتار کنیم؟ یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:25 قبل از ظهر :: نويسنده : عاشق
وجوه مهم زندگی
در دنیای کنونی که ساختار کار و تجارت به طور کلی دگرگون شده است، ساعات کاری طولانی تر و بی نظم تر شده اند. برای مثال در برخی مناطق که ساعات کاری به طور روزانه گاهی تا 24 ساعت نیز می رسد، کار کردن از 9 صبح تا 5 بعد از ظهر فقط به صورت یک خاطره دور دست در آمده است. تمام این موارد اثبات می کنند که برقراری تعادل میان زندگی شغلی و زندگی لذت بخش اجتماعی امر خطیری است. واضح و مبرهن است که افراد حرفه ای اما جوان و کم سن و سال، باید نسبت به سایرین ساعت های طولانی تری کار کنند تا بتوانند از نردبان موفقیت های شغلی بالا رفته و توسط مدیران ارشد شناسایی شوند.
پیگیری مکرر کارها برای افراد بسیار زیادی به صورت وسواس فکری در می آید و منجر می شود تا آنها خانواده، دوستان و افراد مهمی که در زندگی پشتیبانشان هستند را به دست فراموشی بسپارند. هر چند انسان تنها با شبی 3 ساعت خواب هم میتواند به زندگی ادامه دهد، اما تنظیم برنامه ای مناسب برای انجام اولویت ها، تقریبا در نظر همه افراد دشوار است. تحقیقات نشان می دهد کارخانه هایی که نیازهای خانوادگی کارکنان خود را در نظر گرفته و به آنها احترام می گذارند، کارکنان خوشحال تر و خلاق تری دارند. همچنین استراحت کافی یکی از مهمترین فاکتورها در ارتباط با افزایش خلاقیت و قدرت تفکر به شمار می رود.
همچنین عوامل غیر شغلی بسیار زیادی نیز وجود دارند که تاثیر چشمگیری بر روی موفقیت های کلی ما می گذارند؛ چه در محل کار و چه در خارج از آن. در کنار کار، شما باید به همسر، نامزد، دوستان، سلامتی و تفریح خود نیز اهمیت بدهید. متاسفاته اغلب افراد از درک صحیح این مطالب عاجز هستند. خانواده و دوستان یکی از فاکتورهای مهم در حمایت از شما به شمار می روند و در پستی ها و بلندی ها همواره به همراهتان خواهند بود.
مدیریت زمان
خط فکر و دورنمای بزرگتری را در ذهن خود مجسم کنید. همیشه با این دید زندگی کنید که ممکن است موقعیتی پیش بیاید که همه چیز را از دست بدهید. سپس از خود سوال کنید که اگر یک چنین تراژدی پیش بیاید، باید چه کاری انجام دهید؟ چه کسی در کنارتان باقی خواهد ماند؟ چه چیز برایتان می ماند؟ بی توجهی نسبت به افرادی که از شما پشتیبانی می کنند، باعث می شود در زمان بروز مشکلات بی کس، نا مطمئن و پر مخاطره باقی بمانید. به علاوه در زمان هایی که به طور مثال دچار شکست های عاطفی شده اید، استرس بیش از اندازه ای احساس می کنید، و یا از کوره در رفته باشید، انسان هایی که در سیستم پشتیبانی شما قرار دارند به راحتی می توانند به شما در فراموش کردن مشکلاتتان کمک کنند.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشته باشید سلامت جسمی و تناسب اندام است. ورزش کردن به اندازه کافی، باعث می شود میزان استرس کاهش پیدا کرده، انرژی لازم برای سپری کردن ساعات طولانی کاری مهیا شود، و رویهم رفته سلامت کلی تان بهبود پیدا کند. به علاوه ورزش و نرمش ذهن شما را پاک می کند و باعث می شود خواب راحت تری داشته باشید. برای بسیاری از آقایون ورزش های تفریحی باعث میشوند تا قدری خودشان را از مشغولیت های فکری که در مورد کارشان دارند، دور نگه دارند. مثلا بازی فوتبال بعد از ظهر جمعه، تنها موقعیتی است که آقایون در حین آن به مسائل کاری فکر نمی کنند.
سرگرمی و تفریح نیز برای استمرار سلامت روانی ضروری است. به منظور حفظ طراوت روحی، شما نیاز به سرگرمی و تفریح دارید. افرادی که در زندگی خود هیچ گونه تفریحی ندارند، کارشان به مستی کشیده می شود و اغلب از این که هر روز باید به محل کار خود بروند، نفرت پیدا می کنند. رفتن به سینما برای تماشای یک فیلم خوب و خندیدن از جمله مواردی هستند که می توانند شما را برای مدت زمانی هر چند کوتاه، از مشکلات و مسائل زندگی دور کنند.
اولویت بندی نیازها
یک راه حل کاربردی این است که خواست ها و نیازهایتان را در زندگی اولویت بندی کرده و به هر کدام مدت زمان معینی را اختصاص دهید. برای هر یک از فعالیت های خود زمان مشخصی را معین کنید، و همانقدر که برای مسائل تجاری ارزش قائل هستید به سایر فعالیت هایتان نیز اهمیت بدهید. سعی کنید تا آنجایی که برایتان مقدور است، انجام آنها را به تاخیر نیندازید.
برای مثال اگر صرف نهار به همراه خانواده، برایتان جزء اولویت ها به شمار می آید، سعی کنید هر روز در زمان معین در منزل حضور به هم رسانید. حتی اگر باعث شود که بعد از ظهر چند ساعت بیشتر کار کنید، باز هم سعی کنید از آن کوتاهی نکنید. حتی می توانید قسمتی از کارهای خود را به منزل بیاورید تا هم چند ساعت در کنار خانواده باشید و هم به کارهایتان رسیدگی کنید.
یکی دیگر از راهکارها این است که صبح ها کمی زودتر از خواب بلند شوید و به جای اینکه پس از اتمام کار به باشگاه بروید، قبل از آن این کار را انجام دهید. این کار نه تنها شما را از آغاز صبح سرحال و پر انرژی می نماید، بلکه بعد از ظهرتان نیز برای انجام سایر کارها خالی می شود. از آنجایی افراد گرایش دارند در ساعات اولیه روز در محل کار خود اندکی آهسته و کند کار کنند، ورزش صبحگاهی باعث می شود شما به طور کامل از خواب بیدار شده و ذهنتان بارور تر عمل کند. این امر باعث می شود که کارهای بیشتری را در مدت زمان کمتری انجام دهید.
مدیریت زمان برای ایجاد و افزایش وقت آزاد امری حیاتی است. به این منظور باید اولویت هایتان را به روشنی دسته بندی کنید و تلاش متمرکزی برای وقت گذاشتن در مورد سایر فعالیت ها از خود نشان دهید. حفظ تعادل میان شغل و خوشی شما را به سمت زندگی شادتر و پر ثمر تری هدایت می کند . روانشناسی - روش های موفقیت - ایجاد تعادل بین کار و خوشی یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:24 قبل از ظهر :: نويسنده : عاشق
چرا نوشتن اهداف اینقدر اهمیت دارد؟
نوشتن آرزوها و اهداف اولین قدم مهم به سمت دست پیدا کردن به آنهاست. اول به این دلیل که نوشتن آنها محبورتان می کند اهدافتان را تصویرسازی (تجسم) کنید. و دوم به این دلیل که عمل نوشتن آنها، تعهدی نسبت به آنها در شما ایجاد میکند. فقط 5% از جمعیت جهان واقعاً برای نوشتن اهداف و آرزوهایشان وقت می گذارند شاید به همین خاطر است که افراد کمی هستند که واقعاً در زندگیشان موفق باشند و همان زندگی را داشته باشد، که آرزوی داشتنش را دارند.
نوشتن اهداف، خط سیر شما را به سمت موفقیت ایجاد می کند. بااینکه فقط عمل نوشتن اهداف می تواند پروسه را به حرکت بیندازد، اما این هم اهمیت دارد که هر از گاهی اهدافتان را مرور کنید. یادتان باشد، هرچه تمرکز بیشتری روی اهدافتان داشته باشید، احتمال بیشتری هست که به آنها دست پیدا کنید.
در زیر به چهار قانون نوشتن اهداف اشاره می کنیم:
1. نوشتن اهداف به شکل مثبت
برای آنچه که می خواهید کار کنید نه آنچه که می خواهید از آن بگذرید. بخشی از علت اینکه چرا اهدافمان را می نویسیم این است که دستورالعمل هایی برای ذهن ناخودآگاهمان تنظیم کنیم. ذهن ناخودآگاه شما ابزاری بسیار کارامد است، نمی تواند خوب را از بد تشخیص دهد و قضاوت هم نمی کند. تنها عملکرد آن انجام دستورالعمل هایش است. هرچه دستورالعمل های شما مثبت تر باشد، نتیجه مثبت تری هم به دست می آورید.
همچنین مثبت فکر کردن در زندگی روزمره به شما در رشدتا بعنوان یک انسان کمک می کند. پس آنرا فقط محدود به تعیین هدف نکنید.
2. نوشتن اهداف با جزئیات کامل
به جای اینکه فقط بنویسید، "خانه نو"، بنویسید "یک خانه 300 متری با چهار اتاق خواب، 3 حمام دستشویی، و چشم انداز کوهستان روی یک زمین 1000 متری".
یکبار دیگر داریم به ذهن ناخودآگاهمان یک دسته دستورالعمل دقیق و جزء به جزء می دهیم تا روی آن کار کند. هرچه اطلاعات بیشتری در اختیار آن بگذارید، آخر کار نتیجه واضح تری به دست می آورید. هرچه نتیجه تان دقیقتر باشد، ذهن ناخودآگاهتان کارامدتر خواهد شد.
آیا میتوانید چشمانتان را ببندید و خانه ای که در بالا اشاره کردن را تجسم کنید؟ دورتادور خانه قدم بزنید. در آستانه در اتاق اصلی بایستید و مهی که روی کوه ها را گرفته تماشا کنید. به باغچه پر از کوجه فرنگی، لوبیا سبز و خیار نگاه کنید. می توانید ببینید؟ پس ذهن ناخودآگاهتان هم می تواند.
3. نوشتن اهداف به زمان حال
اهدافتان را به زمان حال بنویسید. این کار باعث می شود ذهن ناخودآگاهتان مسیری با کمترین مقاومت را انتخاب کند. اگر بنویسید "در آینده لاغر خواهم شد" ذهن ناخودآگاه با این تصور که این کار مربوط به آینده است وارد عمل نمی شود.
پس اهدافتان را به زمان حال و اول شخص بنویسید، انگار که واقعیت دارند.
4. بازنویسی اهداف
وقتی کلمات نوشته شوند و بعد دوباره نویسی شوند، حداکثر تاثیر را خواهند داشت. پس به یکبار نوشتن راضی نشوید. اهدافتان را یادداشت کنید و بعد دوباره آنها را به زبانی دیگر بازنویسی کنید، صفات انگیزه دهنده به آن اضافه کنید و مختصر و مفیدشان کنید. یک هفته بعد شاید نیاز باشد که باز اصلاحشان کنید. همینطور به این اصلاح کردن ها ادامه دهید.
نوشتن اهداف اولین قدم برای واقعی تر جلوه دادن آنهاست. بعضی وقت ها وقتی چیزی را به صورت نوشته داشته باشید، اهمیت بیشتری پیدا میکند. همچنین برنامه ریزی برای آنها نیز ساده تر می شود . روانشناسی - روش های موفقیت - اهمیت نوشتن اهداف و آرزوها برای رسیدن به آنها یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:23 قبل از ظهر :: نويسنده : عاشق
کاملاً روشن است که کارمندان باید به خوبی بدانند که شغلشان نیازمند چه توانایی است، نقش آنها چیست، چه وظایفی دارند، و از چه میزان قدرتی برخوردار هستند. زمانیکه فردی نداند چه کاری باید انجام دهد، نمی توان از او توقع داشت وظایفی که به او محول می شود را به درستی انجام داده و از عهده ی آنها برآید. با این وجود یکی دیگر از بخش های مهمی که معمولاً نسبت به آن بی توجهی می شود این است که وظیفه دیگران چیست. چرا این مسئله دارای اهمیت زیادی است؟
من اخیراً دوره ای را مربوط به خدمات پس از فروش و نحوه برخورد با مشتری های عصبانی در یک سازمان خیلی بزرگ گذراندم. مسئله ای که اکثر کارمندان ادعا می کردند که برایشان پیش می آمده، برخورد با مشتری های عصبانی بوده. به عنوان مثال مشتری با کمپانی تماس می گیرد تا در مورد مشکلی که برایش بوجود آمده اطلاعاتی کسب کند. شخصی که تلفن را جواب می دهد اطلاعات کافی ندارد، به همین دلیل مجبور می شود تماس را به بخش دیگری انتقال دهد، در این قسمت هم ممکن است یا نتوانند مشکل مشتری را برطرف کنند یا کسی پاسخگو نبوده و مشتری مجبور می شود پیغام بگذارد. معمولاً تحت چنین شرایطی مشتری عصبی می شود و مجدداً با نفر اول تماس گرفته و شروع می کند به داد و فریاد زدن.
این اتفاق چگونه شکل می گیرد؟ آیا کارمندان متوجه مشکل نمی شوند؟ و یا نمی خواهند خودشان را به زحمت بیندازند؟ هیچ کدام. فقط می توان گفت که آنها اطلاعات کافی در اختیار ندارند تا بتوانند سرویس خوبی به مشتری ارائه دهند؛ و نتیجه چه می شود؟ اول مشتری عصبانی می شود؛ و دوم هم باقی ماندن ناامیدی و افسردگی برای کارکنانی که وارد این بحث شده اند؛ و سوم ناکارآمد جلوه کردن کل سازمان که روی تمام موارد جانبی دیگر تاثیر می گذارد.
مشکل اصلی اینجاست که ما عادت نکردیم کارمندان خود را با "تصویر بزرگتر" آشنا کنیم. در مورد مثال فوق تصویر بزرگتر مربوط می شود به کارهایی که دیگران می توانند انجام دهند، توانایی های آنها، و ارتباط مشاغل دیگر با کاری که خودشان انجام میدهند. پیش از آنکه بخواهیم توضیحات بیشتری ارائه کنیم، توجه شما را به مطلب ذیل جلب می نماییم:
به ندرت اتفاق می افتد که کارهای یک کارمند، مستقل از کارهایی باشد که دیگران در همان محیط انجام می دهند. این روزها انجام دادن کارهای مختلف قدری پیچیده تر شده است. زمانی که کاری با موفقیت به پایان می رسد حتماً افراد متعددی در به ثمر رساندن آن نقش داشته اند. این روزها کار تیمی از اهمیت بالایی برخوردار شده است. حال حتی اگر بخواهیم مبحث خدمات پس از فروش را هم کنار بگذاریم، باز هم به این نتیجه می رسیم که محیط های کاری که در آنها کارمندان ابتدا متوجه کاری که خودشان انجام می دهند هستند، و در وهله ی بعدی ارزش کاری که دیگران انجام میدهند را می دانند، موفق تر و پویا تر عمل می کنند. درست مانند تکه های یک پازل که باید قابلیت گنجانده شدن در کنار یکدیگر را داشته باشند.
کمک به افراد به منظور درک بهتر پازل بزرگتر
به کارمندان جدید باید آموزش هایی در مورد کاری که قرار است انجام دهند داده شود، اما این آموزش های ابتدایی به همین نقطه ختم نمی شوند. باید اطلاعاتی در مورد کارهایی که سایر افراد در تشکیلات انجام می دهند نیز به آنها داده شود. باید به خوبی آموزش ببینند که وقتی به مشکلی برخورد می کنند باید آن را با چه کسی در میان بگذارند و چگونه کمک بگیرند. باید بدانند که چه کسی توانایی و قدرت تصمیم گیری در مورد مسائل مختلف را دارد. و چه کسی مهارت هایی که آنها نیازمند دانستن آن هستند را در اختیار دارد. این مسئله خیلی مهم تر از آن است که در همان جلسه اول دستشویی را به او نشان دهید.
فضای کاری هر روز تغییر پیدا می کند، مسئولیت ها عوض می شوند، و به مثابه آن نقش افراد نیز تغییر پیدا می کند. نحوه ی مدیریت باید به گونه ای انجام پذیرد که اطلاعات و دانش کارمندان همچنان به روز باقی بماند و نه تنها در مورد تغییراتی که در حیطه ی شغلی خودشان ایجاد می شود اطلاع داشته باشند بلکه در مورد تغییرات موجود در مشاغلی که به نوعی با خودشان در ارتباط هستند نیز اطلاعات کافی داشته باشند. اهمیت این مطلب به ویژه در بخش های گروهی و پروژه هایی که نیاز به همکاری افرادی با قابلیت های مختلف دارند، بیش از پیش افزایش پیدا می کند. جلسات گروهی می تواند در این میان گزینه ی خوبی تلقی شود. معمولاً به روز کردن اطلاعات خدمه چیزی بیش از چند دقیقه به طول نمی انجامد.
و اما مهمترین بخش که در مورد تمام کارمندان تعمیم پیدا می کند. متاسفانه برخی از کارمندان هستند که تصور می کنند اگر سوال بپرسند این امکان وجود دارد که در نظر دیگران نادان جلوه کنند و ممکن است با این کار خود موجبات آزار و اذیت همکارانشان را فراهم آورند. آنها منتظر می نشیند که سرپرست بخش بیاید و به آنها بگوید که ملزم به انجام چه کاری هستند. متاسفانه سرپرست ها هم ممکن است به این موضوع اهمیتی ندهند و در عین حال باید این مطلب را نیز در نظر گرفت که آنها نمی توانند ذهن کارمندان را بخوانند. بنابراین کارمندان موظف هستند که خودشان از کارهایی که دیگران انجام می دهند اطلاع پیدا کنند. کارمندان! گوش کنید! سوال کنید! شما اگر وظیفه خود و دیگران را ندانید، نمی توانید کارتان را به درستی انجام دهید. اگر ندانید که مشتری را باید به کدام بخش انتقال دهید، هیچ گاه در زمینه ی کاری به موفقیت های بزرگتر دست پیدا نخواهید کرد.
اجازه دهید این مقاله را با لیستی از مواردی که باید بدانید تمام کنیم:
تصمیم گیری در مورد مسائل خاص به عهده ی چه کسی است؟( چه کسی؟ چه مسئله ای؟) چه کسی برخوردار از توانایی ها و مهارت های لازم برای انجام کار خاصی است؟ چه فرایندی باید طی شود تا بتوان افراد مناسب را وارد کار کرد؟ اگر فرد متخصصی که برای انجام کار معینی در نظر گرفته شده، در دسترس نبود، نفر دومی برای پشتیبانی وجود دارد؟
مسئله ی مهمی که باید در نهایت اشاره ای به آن داشته باشیم این است که هر چند مطالب فوق بسیار ساده هستند، اما اکثر افراد نسبت به آنها بی توجهی می کنند. مدیران، کارمندان، و خدمه، همه باید دست به دست هم بدهند و کمک کنند تا همه از کارهای خود و همکارانشان اطلاع کافی پیدا کنند. با بهره گیری از این شیوه همه افراد به راحتی می توانند در کنار یکدیگر جای گرفته و مانند تکه های یک پازل مکمل یکدیگر باشند. با این روش کلیه ی کارها موثرتر و با کیفیت بهتری انجام خواهند شد. روانشناسی - روش های موفقیت - اهمیت دانستن نقش ها و وظایف شغلی برای موفقیت یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:22 قبل از ظهر :: نويسنده : عاشق
حتماً از تاثیر اولین برخورد در طرف مقابل آگاه هستید. فکر می کنید اولین چیزی که به طرف مقابلتان نشان می دهد که چه نوع آدمی هستید چیست؟ بله، نحوه دست دادنتان...
سعی کنید همیشه سفت و محکم دست بدهید، این باعث میشود که در اولین برخورد تاثیر خوبی بگذارید. بعد از بررسی و دقت زیاد روی این موضوع، دست دادن را به پنج گروه تقسیم بندی کرده ام که هر کدام نشاندهنده ی نوعی شخصیت است.
دست دادن با دست های خیس
مسلماً دست دادن های زننده و تنفر آور انواع بسیاری دارد، اما دست دادن با دستهای خیس بدترین آنهاست. حتماً توجه داشته باشید که قبل از دست دادن با کسی دست های خود را کاملاً خشک کرده و آنها را از عرق پاک کنید.
در اینجا به دو نکته برای چگونگی خشک نگاه داشتن دست هایتان اشاره می کنیم:
1- قبل از رفتن سر قرارهای مهم یا مصاحبه های کاری دست هایتان را خوب شسته و بعد خشک کنید. دقت کنید که تا موقع دست دادن با فرد مزبور از بستن دست هایتان جلوگیری کنید. چون باعث گرم شدن دست ها و نتیجتاً عرق کردن آنها می شود.
2- دستان خود را قبل از دست دادن خشک کنید. همیشه دستمالی برای این کار با خود همراه داشته باشید.
دست دادن شل و ول دست دادن شل و ول نشاندهنده ی ضعف، نداشتن اعتماد به نفس، نداشتن علاقه و ثبات است. مسلماً این خصوصیات متضاد قدرت و استحکام است که ویژگی افراد محترم و موفق است. توصیه می کنم اگر حالت دست دادنتان شل و ضعیف است، هنگام دست دادن کمی نیرو صرف کنید. مطمئناً دست دادن سفت و محکم تاثیر بسیار بهتری در مخاطب می گذارد.
دست دادن نوک انگشتی مطمئنم قبلاً برایتان اتفاق افتاده است. یک نفر هنگام دست دادن نوک چهار انگشتتان را می گیرد و نمی گذارد که دستتان کاملاً در دستش قفل شود و بعد دستتان را به سختی می فشارد. باید سعی کنید تا می توانید از چنین دست دادنی خودداری کنید. البته ممکن است گاهاً به طور تصادفی یا وقتی عجله دارید برایتان پیش آید. اما به شما توصیه می کنم در این مواقع از فرد مخاطب عذرخواهی کرده و دوباره با او دست بدهید. ممکن است کار خوبی نباشد اما در ذهن فرد مقابل می ماند که چقدر برایش احترام قائل بوده اید.
دست دادن خیلی محکم قدیمی ها معمولاً اینطور دست می دادند. احتمالاً تا به حال با چنین موردی برخورد کرده اید. فردی احساس می کند قوی ترین مرد جمع است و هنگام دست دادن دستتان را مثل لیمو می چلاند. درست است که من از دست دادن محکم خوشم می آید اما این استحکام نباید موجب ناراحتی طرف مقابل شود.
دست دادن دوستانه و خودمانی مردم باید عادت کنند دست دادن های عجیب و غریبشان را کنار بگذارند. نیازی به شعبده بازی نیست: یک دست دادن ساده، محکم و دوستانه کافی است.
درست است که دست دادن مسئله ای پیش پا افتاده است اما می تواند عامل مهمی در مصاحبه ها و جلسه های اجتماعی شود. سعی کنید که خیلی راحت اما محکم با فرد مقابل دست داده و در چشمانش نگاه کنید تا بهترین تاثیر را در برخورد اول روی فرد مقابل بگذارید . روانشناسی - روش های موفقیت - انواع دست دادن یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:21 قبل از ظهر :: نويسنده : عاشق
با روند طولانی مدت حفظ اعتماد به نفس فردی کارمندان علاوه بر دغدغه برجسته در میان مرافعات پرخرج کارمندان، می توان گفت مسئولیت پذیری دیگر کلمه ای نامفهوم است تا شیوه کار در شرکت ها و کارخانجات.
این طریقه فکری از دهه شصت تاکنون وجود داشته است، از اینرو کارمند متوسط هیچگاه انتقاد و فیدبک منفی واقعی دریافت نکرده اند — نوعی فیدبک که می تواند به فرد کمک کند از عادت کار کردن بزن برویی به نوعی شیوه کاری موفق تر و پرمنفعت تر روی آورد.
کارفرمایان باهوش می دانند که مردم تنها امتیاز باثبات آنها در رقابت هستند. شرکت هایی که امسال می گیرند، به دنبال افرادی هستند که در زمینه کاری خود مهارت کافی و کامل داشته و همچنین بتوانند به افراد دیگر نیز—همکاران خود را—انگیزه بدهند. این مسئله چه برای کارمندان قدیمی و همچنین پیمانکاران مستقل صدق می کند.
منتظر این نوع جدید از کاریابی نباشید، خودتان را برای گرفتن فیدبک و انتقاد از کسانی که می توانند به شما برای تبدیل شدن به فردی نیرومند و بامهارت کمک کنند، آماده کنید. اول از همه، فکرتان را درمورد گرفتن فیدبک عوض کنید. به پیامهایی که از نزدیکان خود دریافت می کنید گوش دهید: همسرتان، فرزندانتان، دوستان نزدیکتان، و سایر اعضاء خانواده. همه این پیامها را یادداشت کرده و آنها را غذای فکرتان تصور کنید. سعی کنید هر انتقادی را منتقدانه بررسی و آنالیز کنید و اگر می خواستید که فکر آنها را عوض کنید، ببینید چه کارهایی می توانید انجام دهید.
نکته مهمی که باید درمورد هر فیدبک به یاد داشته باشید: این یک ایده است که از دیدگاه خاص فردی دیگر نشات گرفته است. به خود شما بستگی دارد که خوب در مورد آنها فکر کنید، آنها را با سایر انتقادهایی که دریافت کرده اید مقایسه کنید و اقدامی مثبت در جهت آن انجام دهید. برای ما غیرممکن است خودمان را طوری که دیگران ما را می بینند، ببینیم. اما مسئله مهم این است که اجازه نمی دهیم این نقاط کور، فرصت های خوب را از ما بگیرد.
در زیر به روش هایی اشاره می کنیم که از طریق آن می توانید از فیدبک ها به بهترین شکل فایده ببرید:
1. وقتی انتقادی دریافت می کنید، بدون هیچگونه اظهار نظر خوب گوش کنید و مستقیماً در چشمهای فرد نگاه کنید. وقتی صحبت او تمام شد، باز هم نظری ابراز نکنید اما اگر توضیح بیشتری می خواهید، حتماً سوال کنید. حرف های او را نه بپذیرید، نه رد کنید و نه سعی کنید توجیه و استدلال کنید. چون ما معمولاً یاد نگرفته ایم که وقتی طرفمان در حال حاضر از چیزی عصبانی است، فیدبک های خوبی بدهیم. وقتی فیدبکی دست روی مسائل قلبی طرف می گذارد، فیدبکی احساسی است، اما سوء استفاده نیست. وقتی انتقاد یکی از همکاران به این درجه برسد باید بخواهید که بحث را متوقف کند و ادامه آنرا برای زمانی بگذارد که کمی آرامتر شده باشید.
2. شجاعت و جسارت فردی که به شما فیدبک داده است را تشخیص دهید و آنرا هدیه ای ارزشمند تلقی کنید که برای کمک به رشد شما ارائه شده است. از فرد منتقد برای فیدبک خود تشکر کنید. البته به زبان آوردن کلمات مثبت وقتی فیدبکی منفی دریافت کرده باشید، کمی دشوار است. از اینرو تا می توانید تشکر خود را در جملاتی ساده و کوتاه بیان کنید.
3. بلافاصله هرچه از آن انتقاد در ذهنتان مانده را روی کاغذ بیاورید، تا آنجا که ممکن است یادداشت هایتان را با کلمات خود فرد منتقد بنویسید. به خودتان حداقل دو روز برای بررسی این اطلاعات فرصت دهید. سعی نکنید آن رفتارتان را تغییر دهید. طریقه عملکرد و رفتار واقعی خودتان و واکنش دیگران به آن را بررسی کنید. بعد از چند روز به یادداشت های اصلی برگردید. کلمات احساسی تر را از آن برداشته و سعی کنید پیام اصلی آن را درک کنید.
4. بدانید که انتقادپذیری کار دشواری است، حتی اگر آن را به خوبی دریافت کرده و از فرد منتقد ممنون و سپاسگذار باشید. گرچه این ایده و دیدگاه فردی دیگر است، می تواند احساسات شما را در مورد خودتان به کلی تغییر دهد. از اینرو وقتی فیدبک و انتقادهای سخت دریافت می کنید، سعی کنید کار خوبی برای خودتان انجام دهید. کاری که اعتماد به نفس شما را به شیوه ای تقویت کند.
5. در مورد آن انتقاد با دوستان یا کسانی که برای نظرشان احترام قائلید صحبت کنید، اما از آنها نخواهید تا نسبت به آن پیام واکنش بدهند. به آنها بگویید که فقط به دنبال همدردی برای عبور از یک فرایند رشد و توسعه فردی هستید و از آنها نمی خواهید که با شما موافق یا مخالف باشند.
6. از فیدبک در راه مثبت و تا حد ممکن عملی، نه با فیدبک دهنده بلکه با سایرین، استفاده کنید. می توانید از نزدیکانتان بخواهید که اگر دیدند دوباره به عادات سابقتان برگشته اید، به شما تذکر بدهند.
در شرایط زیر شما آمادگی پذیرش انتقاد را دارید:
می خواهید همانطور که دیگران شما را می بینند، خود را بشناسید و می دانید که اینها فقط عقاید و نظرات افراد دیگر است و ممکن است درمورد شما صحت نداشته باشد. به همکارانتان اعتماد کنیداز همکارانتان بخواهید که درصورت داشتن هر نوع انتقادی در رابطه با شما، حتماً ابراز کنند. در محلی خارج از محل کار در رابطه با آن صحبت کنید.در محلی خارج از محل کار حول این موضوع صحبت کنید. از دیگران بخواهید باز هم از شما انتقاد کنند تا از تغییرات خود مطمئن شوید. برای گرفتن فیدبک بیشتر در محل کار، می توانید اقدامات زیر را انجام دهید: به بازبینی ها و بررسی های عملکردی قبلی نگاهی بیندازید تا شاید نقاط مشترکی داشته باشند. سعی کنید از فیدبک برای گرفتن ترفیع یا تغییر جهت کاری استفاده کنید تا دلیلی برای داخل شدن در این فرایند تغییر پیدا کنید. برای خود مربی و استاد در نظر بگیرید تا متدهای مختلف دریافت فیدبک را به شما آموزش دهد. هرچه خود را بهتر بشناسید، انتقاد برایتان کمتر ناراحت کننده خواهد بود. شما یاد خواهید گرفت که چطور این انتقاد را از دیدگاهی بزرگتر مورد بررسی قرار دهید و اجازه بدهید به شما برای دست یافتن به رویاهایتان کمک کند. روانشناسی - روش های موفقیت - انتقاد پذیری، مهارتی شاخص در کار |
|||
![]() |